انتظار
کاش میگفتم من زاده ی بارانم
تو را نمیدانم اما اولین نگاه من به تو نه از سر مهر بود نه زیر مهتاب... ولی روزگار بارها و بارها نگاه ما را در هم امیخت!!!تا به تو بیندیشم... و این بار از سر اندیشه و عشق تو را نگریستم...هرچند که همگان... این نگاه را خالی از فکر پنداشتند.و من هنوز نمیدانم که ابتدا اندیشیدم سپس عاشق شدم یادر پی عشق به به فکر فرو رفتم!!!!
نظرات شما عزیزان:
Power By:
LoxBlog.Com |